آمنه بیگم حائری
25 بهمن 1401 1403-04-24 10:19آمنه بیگم حائری
- متادخت
- 25 بهمن 1401
- 10:14 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، قلم را روی میز کوچکش گذاشت. کمر راست کرد. کمکم داشت وقت اذان صبح میشد. آنقدر مشغول نوشتن شده بود که متوجه گذر زمان نشده بود. آرام بلند شد، نمیخواست سایر اهل خانه را از خواب بیدار کند. به حیاط رفت، آسمان پر از ستاره بود. حس میکرد حالش از همیشه بهتر است. کنار حوض نشست. دستش را درون آب فرو برد. خنکای آب در بدنش نشست. وضو گرفت و به اتاق برگشت. نوری کمسو از اتاق سیدعلی به بیرون میتابید. نزدیکتر رفت و از لای در، داخل اتاق را نگاه کرد. سیدعلی در حال قنوت نماز شب بود. کتابهایش روی زمین بود، معلوم بود او هم شب را بیدار بوده تا نگارش کتابش را تمام کند. هر دو دلشان میخواست زودتر این کتاب به اتمام برسد. آمنه بیگم سجادهاش را پهن کرد. تا اذان چیزی نمانده بود باید عجله میکرد تا نماز شبش قضا نشود.
***
لبخندی روی لبان آمنه بیگم نقش بست. بخش حیض تمام شده بود و او بیصبرانه منتظر بود تا حاصل زحماتش را به همسرش نشان دهد. حس میکرد حاصل سالها درس خواندن در محضر پدرش آقا محمد وحید بهبهانی به ثمر نشسته بود. درب خانه باز شد و سیدعلی وارد شد. نگاهش که به چهره خندان آمنهبیگم افتاد لبخندی زد و گفت: «بالاخره تمام شد؟» آمنهبیگم که در پوست خودش نمیگنجید سرش را به نشانه تایید تکان داد. سیدعلی نزدیکتر آمد و ورقههای کتابت شده توسط همسرش را از دست او گرفت و نگاهی به آنها انداخت و بعد لبخندی از سر رضایت به چهره همسرش زد. آمنهبیگم با خجالت پرسید: «چطور است؟» سید علی جواب داد: «از دختر آقا محمد وحید همین انتظار میرود.»
سید به سمت اتاقش روانه شد. هنوز چند قدم بیشتر نرفته بود که برگشت و گفت: «آمنهبیگم خیلی خوشحالم که سیدمجاهد و سیدمهدی در دامن شما بزرگ میشوند.»
آمنه بیگم چیزی نگفت و فقط زیر لب زمزمه کرد: «خدا را شکر»
مطالب مرتبط
ریم صالح الریاشی
من شهادت طلب «ریم صالح الریاشی» فرزند یگانهای شهید عزالدین قسام، این عملیات را به صورت مشترک با برادرانم در یگانهای شهدای الاقصی برای جلب رضایت خداوند عزوجل به انجام میرسانم…
طاهره سجادی
معلوم بود حوصله کَلکَل کردن را ندارد، برگه را به دستم داد. شروع به خواندم کردم حالا میفهمیدم چرا نمیخواست متن برگه را بخوانم. بالای برگه نوشته شده بود آزادی با عفو ملوکانه.
آمنه سلامه
آمنه سلامه منیه (مادر عماد، فواد و جهاد مغنیه)، از نخستین زنانی بود که در آغاز «وضعیت اسلامی» لبنان در نشر افکار شهید محمد باقر صدر بین زنان فعالیت کرد.
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
آمنه بیگم حائری
25 بهمن 1401 1403-04-24 10:19آخرین مطالب
سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها
22 آذر 1403سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها | زنان در سینما
22 آذر 1403معابر قم بهنام بانوان شهید مزین شود
20 آذر 1403مطالب پربازدید





