ماریه سعدیه
18 مرداد 1402 1403-04-24 10:13ماریه سعدیه
- متادخت
- 18 مرداد 1402
- 12:41 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، همه در خانه ماریه جمع شده بودند. ماریه نگاهی به شیعیان کرد و زیر لب گفت: الحمدلله. دلش خوش بود به این که خانهاش محل اجتماع شیعیان حسین شده است. احساس میکرد در قیامت در مقابل شوهر و فرزند شهیدش سربلند است. یادشان که افتاد، قطره اشکی از گوشه چشمانش پایین چکید. انگار همین دیروز بود که هر دو را در رکاب علیابنابیطالب و در جمل از دست داده بود. دلش میخواست خودش هم شهید شود ولی چیز دیگری برایش رقم خورده بود و حالا تمام مال و اموال و حتی جانش را در خدمت فرزند علی گذاشته بود. چند روزی بود که ابن زیاد دستور داده بود تا جلوی فعالیت شیعیان را بگیرند و حالا در نیمههای شب با آمدن سلیمان سفیر امام به بصره به سختی توانسته بودند کنار هم جمع شوند.
یزید بن نبیط که حالا با شور و شعف سخن میگفت، رو به پسرانش کرد و گفت: من به سوی حسین خواهم رفت هر کدام از شما میخواهد میتواند مرا همراهی کند. عبدالله و عبیدالله از جا بلند شدند و گفتند: ما با تو خواهیم بود پدر. ماریه با حسرت به پسران یزید بن نبیط نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش فرزند دیگری داشت تا میتوانست همراه آنها راهیاش کند. ماریه از جا برخواست و سخنانی در مورد لزوم همراهی با پسر رسول خدا گفت. ادهم بن امیه با شنیدن سخنان ماریه از جا برخاست و گفت: من هم همراه یزید برای یاری پسر رسول خدا راهی خواهم شد. خدا تو را خیر دهد ماریه، اگر خانه تو نبود ما شیعیان بصره سرگردان میشدیم.
لبخندی روی لبان ماریه نشست. ناگهان صدایی از بیرون شنیده شد. ماریه هراسان برخاست و از پنجره بیرون را نگاه کرد. بعد رو به جمعیت کوچک داخل خانه کرد و گفت: باید بروید. گمان میکنم سربازان ابن زیاد سر رسیدند، نباید شما را اینجا ببینند، جانتان در خطر میافتد، من خودم شما را خبر میکنم تا در جلسات دیگری کنار هم باشیم.
همه که رفتند ماریه نفس آسودهای کشید و با خودش اندیشید کاش میتوانست تعداد بیشتری یار برای حسینبنعلی جمع کند. باید فردا با قبیلههای دیگری نیز صحبت میکرد و آنها را از پیغام حسینبنعلی مطلع میساخت.
مطالب مرتبط
ریم صالح الریاشی
من شهادت طلب «ریم صالح الریاشی» فرزند یگانهای شهید عزالدین قسام، این عملیات را به صورت مشترک با برادرانم در یگانهای شهدای الاقصی برای جلب رضایت خداوند عزوجل به انجام میرسانم…
طاهره سجادی
معلوم بود حوصله کَلکَل کردن را ندارد، برگه را به دستم داد. شروع به خواندم کردم حالا میفهمیدم چرا نمیخواست متن برگه را بخوانم. بالای برگه نوشته شده بود آزادی با عفو ملوکانه.
آمنه سلامه
آمنه سلامه منیه (مادر عماد، فواد و جهاد مغنیه)، از نخستین زنانی بود که در آغاز «وضعیت اسلامی» لبنان در نشر افکار شهید محمد باقر صدر بین زنان فعالیت کرد.
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
ماریه سعدیه
18 مرداد 1402 1403-04-24 10:13آخرین مطالب
سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها
22 آذر 1403سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها | زنان در سینما
22 آذر 1403معابر قم بهنام بانوان شهید مزین شود
20 آذر 1403مطالب پربازدید





