ارث پدری
26 بهمن 1401 1401-12-22 9:09ارث پدری
- متادخت
- 26 بهمن 1401
- 9:08 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، پیام در خانه را محکم باز میکند و با صدای بلند بیتا را صدا میکند:
- بیتا کجایی؟
بیتا که از شنیدن صدای پیام ترسیده است سراسیمه از اتاق بیرون میآید و خودش را به پیام میرساند.
- سلام چی شده چرا داری فریاد میکشی؟ بچه خوابه!
پیام که از شدت خشم هیچ چیز جلودارش نیست میگوید:
- به جهنم که خوابه! کی بهت اجازه داد خونه رو بذاری واسه فروش؟
بیتا تازه متوجه میشود داستان از چه قرار است. سعی میکند نفس عمیقی بکشد و با خونسردی پاسخ همسرش را بدهد.
- چیزی نشده، هنوز که فروش نرفته!
- چیزی نشده؟ تو خونه رو به بنگاه سپردی میگی چیزی نشده!
بیتا که صدای گریه پسرش نگرانش کرده به سمت اتاق میرود و میگوید:
- بشین من الان میام برات همه چیز رو میگم.
لحظاتی بعد بیتا با کودکش که در آغوشش شیر میخورد برمیگردد و روبهروی پیام مینشیند.
- کی بهت گفت؟
- عباس آقا بنگاهی سر کوچه.
بیتا سعی میکند در چشمان پیام نگاه نکند و خودش را سرگرم پسرش نشان دهد.
- ببین پیام جان! این دو تا واحد آپارتمان از پدرم به من ارث رسیده، یکی رو که نشستیم، اون یکی رو هم میخوام بفروشم برای دخترای نیازمند جهیزیه بخرم.
- تو غلط میکنی مگه دست خودته؟ من رو این خونه حساب کردم.
- درست صحبت کن پیام! این چه طرز حرف زدنه؟ خونه خودمه، میخوام بفروشمش خیرات کنم برای پدرم، به هیچ کسی هم به غیر از خودم ربط نداره.
پیام خشمگین از جایش بلند میشود.
- یعنی چی به من ربط نداره؟ من شوهرتم، بدون اجازه من نباید کاری بکنی. این خونه سهم من و بچهمون هم هست.
بیتا محکم و استوار رو به روی پیام میایستد، صدایش را کمی صاف میکند و قاطع میگوید:
- این خونه مال منه. من میخوام خرج امور خیریه کنم هیچ کس هم نمیتونه جلوم رو بگیره.
بیتا منتظر واکنش پیام نمیماند و راهی اتاق میشود تا پسرش را که از سر و صدای آنها ترسیده آرام کند.
پیوست:
ماده 14 قانون ازدواج
زن میتواند در دارائی خود بدون اجازه شوهر هر تصرفی که میخواهد بکند.
مطالب مرتبط
برید زندگی کنید
قاضی سرش را از روی برگهها بلند کرد و به مرد نگاه کرد و گفت:
– یعنی دلیلتون برای ازدواج مجدد بچه پسره؟
– بله آقای قاضی مگه ایرادی داره؟
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
ارث پدری
26 بهمن 1401 1401-12-22 9:09آخرین مطالب
سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها
22 آذر 1403سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها | زنان در سینما
22 آذر 1403معابر قم بهنام بانوان شهید مزین شود
20 آذر 1403مطالب پربازدید





