برگ های زرد پاییزی
10 اردیبهشت 1402 1402-04-25 14:28برگ های زرد پاییزی
- متادخت
- 10 اردیبهشت 1402
- 2:07 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، از محضر که بیرون میآیم نفس راحتی میکشم. بالاخره تمام شد. راه میافتم. با خشخش برگهای پاییزی در زیر قدمهایم احساس آرامش میکنم. تا خانه مسافت زیادی است ولی دلم میخواهد قدم بزنم و تمام این سه سال زندگی را مرور کنم.
با هم در یک مهمانی آشنا شدیم. همان لحظه اول که دیدمش مهرش به دلم نشست. یک سالی با هم بودیم تا بالاخره به خواستگاری آمد. زودتر از چیزی که فکرش را بکنم سور و سات عروسی بپا شد. روز عروسی، من خوشبختترین آدم روی زمین بودم. همه چیز به خوبی پیش میرفت تا این که کمکم متوجه تماسهای مشکوکش شدم. دنیا روی سرم خراب شد. مچش را گرفتم، باورم نمیشد هنوز شش ماه از عروسیمان نگذشته بود که خیانت میکرد. حال خودش هم تعریفی نداشت. آنقدر التماس کرد تا بخشیدمش، ولی اشتباه بزرگی کردم. به دو ماه نکشید یکی از دوستانم پیام داد که همسرم را با دختری در یک کافیشاپ دیده، دیگر باورش برایم سخت نبود. اما همه چیز را انکار کرد و زیر بار نرفت. من هم که عشق چشمانم را کور کرده بود سکوت کردم با خودم فکر میکردم شاید مشکل از من است که سرش به زندگیاش گرم نیست. یکی دو سال به همین منوال گذشت تا این که متوجه شدم حال روز خوبی ندارد پاپیاش که شدم حرفی نمیزد تا این که یکی از آزمایشهایش را پنهانی به دکتر نشان دادم. ایدز گرفته بود. دو روزی کارم فقط گریه بود. تا جواب آزمایش من حاضر شود مُردم و زنده شدم. ولی خدا رحم کرده بود من مبتلا نبودم. تقاضای طلاق کردم زودتر از چیزی که فکرش را میکردم مجبور شد طلاقم بدهد. وکیلم میگفت حتی اگر خودش طلاقت ندهد دادگاه مجبورش میکند.
خم میشوم برگ زرد خشکی را از روی زمین برمیدارم. امروز پاییز زندگی مشترک کوتاه من بود باید به فکر بهار باشم.
پیوست:
ماده 1130 قانون مدنی: در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی میتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود دادگاه میتواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده میشود.
مطالب مرتبط
برید زندگی کنید
قاضی سرش را از روی برگهها بلند کرد و به مرد نگاه کرد و گفت:
– یعنی دلیلتون برای ازدواج مجدد بچه پسره؟
– بله آقای قاضی مگه ایرادی داره؟
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
برگ های زرد پاییزی
10 اردیبهشت 1402 1402-04-25 14:28آخرین مطالب
سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها
22 آذر 1403سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها | زنان در سینما
22 آذر 1403معابر قم بهنام بانوان شهید مزین شود
20 آذر 1403مطالب پربازدید





