خسته شدم
5 تیر 1402 1402-07-25 15:42خسته شدم
- متادخت
- 5 تیر 1402
- 12:27 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، راهروی دادگاه برایم کش میآید. دست فرزاد را محکم در دست گرفتهام تا در ازدحام و شلوغی دادگاه گم نشود. این که کسی را در این شهر بزرگ ندارم که حتی بتوانم برای ساعتی پسرم را پیش او بگذارم، خودش غم بزرگی است. روی صندلی مینشینم تا نوبتم شود و صدایم کنند. فرزاد یک جا نمینشیند و در حال جست و خیز است. سعی میکنم نگاهم را از رویش برندارم ولی نمیشود، هر لحظه خاطرات گذشته حواسم را از او پرت میکند. برای بقیه مثل برق و باد گذشت اما برای من این چهار سال به سختی گذشت. بیخبری تمام موهایم را سفید کرد. زن سی و دو سالهای که هر کس او را ببیند فکر میکند چهل سال از عمرش گذشته.
علی میخواست ما زندگی بهتری داشته باشیم. هر چقدر گفتم که من به همین زندگی کارگری راضیم گوشش بدهکار نبود. گفت میرود ترکیه و خیلی زود ما را هم با خودش میبرد و امروز چهار سال و شش ماه و ده روز است که علی از خانه خارج شده و من دیگر هیچ خبری از او ندارم. نمیدانم مرده است یا زنده؟ شاید هم الان ازدواج کرده و بچه دارد. خیلی به دنبالش گشتم ولی قطرهای شده و در زمین فرو رفته است. فرزاد خودش را در آغوشم پرت میکند، سرش را میبوسم. منشی دادگاه صدایم میکند. رو به روی قاضی که میایستم، به تصمیمی که گرفتهام فکر میکنم. راه دیگری ندارم علی رفته، دلم میخواهد زنده باشد ولی این بلاتکلیفی را بیشتر از این نمیتوانم تحمل کنم.
«آقای قاضی من دیگه خسته شدم …»
پیوست
ماده ۱۰۲۹ قانون مدنی: هرگاه شخص چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد زن او میتواند تقاضای طلاق کند در این صورت با رعایت ماده ۱۰۲۳ حاکم او را طلاق میدهد.
ماده ۱۰۳۰ قانون مدنی: اگر شخص غایب قبل از وقوع طلاق و قبل از انقضای مدت عده مراجعت نماید نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولی بعد از انقضا مدت مزبور حق رجوع ندارد.
مطالب مرتبط
برید زندگی کنید
قاضی سرش را از روی برگهها بلند کرد و به مرد نگاه کرد و گفت:
– یعنی دلیلتون برای ازدواج مجدد بچه پسره؟
– بله آقای قاضی مگه ایرادی داره؟
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
خسته شدم
5 تیر 1402 1402-07-25 15:42آخرین مطالب
سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها
22 آذر 1403سینمای دهه 90؛ عبور از تابوها | زنان در سینما
22 آذر 1403معابر قم بهنام بانوان شهید مزین شود
20 آذر 1403مطالب پربازدید





